سنبل

حرف دل

سنبل

حرف دل

آخرین مطالب
پیوندها

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

دیشب

دیشب برایم شبی بود عجیب!!
شبی که تا طلوع خورشید چشم بر هم نگذاشتم
شبی که تمام کرده و نکرده هایم را دوباره مرور کردم
بعضی جاهایش برایم مبهم بود
بعضی جاهایش را سرسری گذراندم
بعضی جاهایش برا ی خودم کف زدم و لبخندی از سر رضایت بر لبان سردم جاری شد
بعضی جاهایش جای تامل داشت و بعضی جاهای دیگرش درد...
بغض کردم گریستم!
برای تمام داشته هایم که برای من نبودند گریستم!
برای تمام نداشته هایم که برای من بودند گریستم!
برای هر آنچه با من بود در کنار من بود حق من بود اما برای من نبود گریستم!
همیشه تاوان همه اینها را پلکهای سرخ رنگ و متورمم داده اند
تک تکشان را شمردم
اشتباهاتم را
خنده های از ته دلم را
هق هق های شبانه ام را
داشته ها و نداشته هایم را
اما تعادلی نشد بینشان بر قرار کنم!
داستانی که برایم باز تکرارشد:
بودن ـ خواسن ـ ماندن ـ یار شدن ـ آرامش بخشیدن ـ بار شدن ـ کنار گذاشته شدن...